فکر کنم یه مشکلی دارم

ساخت وبلاگ
اهنگ وبم زیادی عاشقانس ولی من دوسش دارم، یه ایرادی که شخصیت من داره و امروز بهش پی بردم اینه که واقعا به چیزایی که خنده نداره میخندم و به چیزایی که خنده داره نمیخندم، چرا باید اینجوری باشم؟ همین امروز با مامانم میخواستیم یه موتوریو زیر کنیمیعنی من اینقد خندیدم که اشک از چشمام میومد اخه من نمیفهمم چرا اینجوریم، یا اون شب با داداشم داشتیم تلوزیون میدیدیم بعد از این مستندا گذاشته بود که ماشین بزرگا از کوه و صخره و اینا میرن بالا، سره اونم من اینقدر خندیدم که داداشم اعصابش خورد شد کانالو عوض کردالبته میونم با این داداشم اصلا خوب نیست زیاد دعوامون میشه یه شبم داشتیم برنامه سفرنامه غذا مارک وینزو میدیدم، بعد مارک وینز رفته بود ترکیه میخواست بستنی ترکی از نوع قیفیش امتحان کنه، اگه توی گوگل سرچ کنین میبینین که بستنی فروشه وقتی میخواد بستنی رو بهتون بده باهاتون بازی میکنه و اذیتتون میکنه، ینی من اینقدر خندیدم که دیگه داداشمم مجبور شد بخنده، خلاصه دوتامون اینقدر خندیدیم که مامانم از خواب بیدار شد و دعوامون کرد، اخه یک نصفه شب بود، شاید فکرکنین داداشم کوچیکه ولی باید خدمتتون عرض کنم که قده یه خرسه، بیست و شیش سالشه هر چی میگیم زن بگیر میگه نه، بهتر که نگیره چون من اصلا حوصله ی زن داداش جدیدوندارم...

حکایت درس خوندنه اختاپوس...
ما را در سایت حکایت درس خوندنه اختاپوس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : behnazwrites بازدید : 81 تاريخ : جمعه 30 شهريور 1397 ساعت: 15:15